شیداشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

دخملم شیدا

دوباره می نویسم

عزیزم شرمنده از وقفه طولانی که تو نوشتن خاطراتت پیش اومد. حسابی سر منو شلوغ کردی،دیگه به هیچ کاری نمی رسم. بدون هیچ مقدمه ای می خوام از کاراریی که این مدت انجام می دی بنویسم. دیگه حسابی زبوون می ریزی. به هر کی می رسی سلام می کنی و وقتی طرف جوابتو می ده ادای صاحب (پیرزن ساکن باغ) در میاری می گی سلام از ما. روزی چند بار تلفن بر می داری و به دوستات و بچه های فامیل و مامانی و خاله زهرا و خاله حوریه زنگ می زنی.پشت تلفن حرفایی می زنی که آدم باورش نمی شه. وقتی واقعا با تلفن حرف می زنی هی سرتو به نشانه تایید حرفای طرف مقابل تکوون می دی انگار طرف می بینتت. جدیدا حرفای جالبی می زنی. مثلا چند روز پیش هر چی می خواستی بگی اولش می گفتی "احتمالا"...
28 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخملم شیدا می باشد